قسمت ۱۳۸۵

🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
دسترسی به قسمت اول 👉
#مادر_شدن_عجیب_من ۱۳۸۵ (قسمت هزار و سیصد و هشتاد و پنج)
join 👉 @niniperarin 📚
پریچهر نگاهش رو گردوند طرف من و گفت: تو چی استاد؟
جا خوردم از حرفش. با تعجب نگاهش کردم. گفت: تو مزدت رو گرفتی؟
با دلخوری گفتم: مزد ساز زدن و مجلس گرمیم رو گرفتم نصفه نیمه.
پیشکار گفت: مابقیش هم حاضره، موقع رفتن تقدیم میشه.
گفتم: ولی مزد حل معما رو نگرفتم! حرفی نزده بودیم از این بابت. اونی که باعث بیداریت شده خانوم، منم!
پوسخندی زد، گوشه ی چشمهاش چروک شد. گفت: هر دوتون خیال میکنین عاشق شدین! دنبال مزد کارتونین، منم فرقی ندارم براتون با یه مجمر سکه!
گفتم: اینطور نیست دلربا! آدم عاشق خبر داره از دل خودش. نگاهت آتیشه وقتی میوفته تو چشمام و دلم گرفتارته هر لحظه بیشتر از قبل. قیاس نکن این دلدادگی رو با مال و منال.
گفت: شیدایی و دلدادگی توفیر داره با دل باختن از روی هوس. کدوم یکی از شما دوتا حاضرین جونتون رو بدین واسه ی من؟
من و پیشکار همزمان گفتیم: من…
پریچهر خندید، گفت: کدوم یکیتون حاضرین جونتون رو طرف مقابلتون بگیره به خاطر من؟
عصبانی شدم. گفتم: این دیگه زیاده خواهیه خانوم! گفتم حاضرم جونم رو به خاطرت بدم، ولی نه اینطوری و اونم به دست این پیشکار! اگه میدون جنگی بود و قرار بود تو رکابت باشم یه حرفی. ولی اینطور که….
پیشکار گفت: منم حاضر نیستم جونم و شما رو دو دستی تقدیم این استاد محمد کنم! اگه قرار به مردن باشه اون مستحق تره تا منی که چهل سال عمرم رو مردگی کردم توی این منزل و تازه رسیدم سرِ خطِ زندگی!
پریچهر که حالا موی سفیدش بیشتر به چشم میومد گفت: کدومتون حاضرین همین الان بمیره که من زنده بمونم؟
اینبار نه من نه پیشکار هیچکدوم حرفی نزدیم. حتمی پیشکار هم داشت مثل من پیش خودش حساب و کتاب میکرد.
به خودم گفتم: اگه قرار باشه من جون بدم که پری زنده بمونه اونوقت چی میشه؟ پیشکار اینجا ایستاده منتظر، گوشته که میوفته دست گربه! غیر از اون، من که خیری ندیدم از این پولی که گرفتم بابت ساز زدنِ اینجا. نه لذتی بردم از این زندگی، نه کیفی کردم. اگه چنین قراری هم باشه، بهتره پیشکار اول جواب بده، عدالت اینه که اون جونش رو بده و من کیفیش رو بکنم! هرچی باشه من بودم که اینها رو از بدبختی رها کردم!
پیشکار گفت: من از خواسته ام میگذرم به خاطر استاد! اون راست میگه، حقی هم باشه این وسطف حقه اونه نه منی که کارم نوکری ارباب بوده و شما!
گفتم…

🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد…