قسمت ۱۳۷۷

🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
دسترسی به قسمت اول 👉
#مادر_شدن_عجیب_من ۱۳۷۷ (قسمت هزار و سیصد و هفتاد و هفت)
join 👉 @niniperarin 📚
گفت: عکس اینه که میگی استاد محمد! این منم که همه ی عمرم رو آلوده ی تو بودم تا پیدا بشی و این غل و زنجیری که ارباب به پام زد رو باز کنی! هر کاری ازم براومده کردم تا خانوم چشم واز کنه و این من خسته، رها بشه از اون بندی که دراز کشیده به روی تخت و پاگیر و جلد این منزلم کرده. تو که چند روزی بیشتر نیست اومدی استاد، ولی دیر اومدی!
گفتم: وقتی اومدم که تو اومدی سراغم. شاید اشتباه گرفتی. لابد اون کسی که دنبالش بودی من نیستم. اگه بودم، تا حالا رسیده بودم به مقصود.
گفت: توی اینکه آدمی که دنبالش بودم تو هستی شکی نیست. شاید میون راه به بیراه رفتیم! شاید…
گفتم: اگه آدمش منم و تو مطمئنی، پس شاید و بایدی نمیمونه. بمون همینجا، میرم با خودم خلوت کنم، بلکه راهی پیدا شد. مزاحم نشو تا وقتی که خودم برگردم.
سرش رو به نشونه ی تعظیم خم کرد و گفت: هرچی شما امر کنین.
رفتم توی اتاق ارباب. کوفته و نا امید دراز کشیدم روی زمین. باز نگاهم به خودم افتاد توی آینه ی سقف. شاید اگر باز برمیگشتم توی اون مجلس گره ای که افتاده بود توی کار باز میشد!
ساز رو برداشتم و شروع کردم به نواختن. همون اتفاقاتی که دفعه ی پیش افتاده بود باز افتاد! در میزدند. فرز از جا بلند شدم و رفتم طرف آینه ی دردار توی تاقچه و خودم رو ورانداز کردم. ارباب توی آینه بود.
بلند گفتم: بیا تو.
پیشکار وارد شد و گفت: ارباب، امروز روز هفتم عروسیه. پریچهر خانوم گفتن میخوان قبل از اومدن مهمونها شما رو ببینن.
پرسیدم: کجان الان؟
گفت: توی حیاط پشتی زیر درخت سرو منتظرن.
گفتم: صندلی ببر بزار که بشینن. بگو الساعه میام.
پیشکار که رفت، شروع کردم با خودم به کلنجار رفتن که چطور وقتی دیدمش، بپرسم که چرا سِرّ سازش بی اثر شده و افاقه نمیکنه برای بیدار کردن خودش از اون خواب چهل ساله! ولی زبونم نمیگشت در هیبت ارباب که این سوال رو ازش بپرسم. ترسم از این بود که همه چیز خراب بشه و امیدم به کل تا امید.
گیوه هام رو بالا کشیدم و رفتم.
توی حیاط نشسته بود روی صندلی و داشت ساز میزد.
از پله ها رفتم پایین. من رو دید ولی به زدن ساز ادامه داد. کنارش که رسیدم گفت…

🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد…