قسمت ۱۲۷۴

🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
دسترسی به قسمت اول 👉
#مادر_شدن_عجیب_من ۱۲۷۴ (قسمت هزار و دویست و هفتاد و چهار)
join 👉 @niniperarin 📚
در وا شد و از اونی که تو درگاهی نقش بست، چشمام داشت میزد بیرون…
مرضیه بود! جوون، درست عین همون روزی که اومد شد ور دستم. نه چروکی به صورتش بود و نه اون شکلی بود که تو مطبخ قلعه دیده بودمش! نمیدونم چطوری اومده بود اینجا!
قبل از اینکه حرفی بزنم برزو خان گفت: این دختر از ولایت اومده. پای پیاده! در به در شهر رو زیر و رو کرده تا اینجا رو پیدا کرده.
اشاره کرد بهش و گفت: بیا تو دختر. هرچی واسه من گفتی تعریف کن اینها هم بشنفن!
خسرو گفت: قیافه اش آشناس! دیدمش.
گفتم: اینم یکی از هموناس! همین دیروز تو مطبخ قلعه دیدمش. عقلش که سر جا نبود، حالا رفته زن اون رمضون قوزی شده و با ازمابهترون ریخته رو هم. محاله پای پیاده تونسته باشه بیاد تا اینجا. حتمی اونها آوردنش که این عمارت رو هم مث قلعه ویرون کنه! این دختره حرفش سندیت نداره برزو خان. شیله پیله تو کارشه.
برزو براق شد و توپید بهم که: زده به سرت حلیمه؟ باز مهملات گفتی؟ از زخم پاهاش و ریخت نزارش پیداست که کلی راه اومده. اگه شوور داشت که چند فرسخ راه رو تنها نمی اومد! بگو ببینم دختر، چه خبر بود؟
مرضیه که خودشو به موش مردگی زده بود، سرش رو زیر انداخت و اومد جلوتر.
گفت: سیل اومد، آبادی رو برد. فقط من زنده موندم و چندتا از اهالی. کس و کاری که نداشتم، دیگه سقفی هم برام نموند که برم زیرش. قدیم از کدخدا شنفته بودم که خان واسه ده پدری کرده، گفتم منم که از همین دهاتم، حتمی اگه بیام اینجا و براتون کلفتی کنم، واسه من یتیم بی کس و کار هم پدری میکنین، پای پیاده راه افتادم. سه روز تو راه بودم تا رسیدم!
همچین مظلوم نمایی میکرد و با سوز حرف میزد که هرکی نمیدونست و نمیشناختش دلش واسه اش میسوخت و اشکش در میومد.
خیره نگاش کردم و گفتم: یعنی اومدی اینجا کلفت بشی، هان؟ نیومدی کدخدا و خان بشی و بعدش هم شاه؟!
برزو یه حالی نگام کرد و گفت: مجنون شدی؟ زن جماعت رو چه به کار مملکت داری؟ مگه قحط الرجال اومده که زن بشه خان و شاه؟ همین کلفتی و پخت و پز هم که داره از صدقه سر مردها داره، وگرنه تنهایی مگه میتونست بزاد و شکم اونی که زاییده رو سیر کنه؟ بسه این مزخرفات. یه باره زده به سرت زن. فشار بهت اومدهف طبیب لازم شدی.
بعد رو کرد به مرضیه و گفت….

🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد…