🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
دسترسی به قسمت اول 👉
#مادر_شدن_عجیب_من ۱۲۱۳ (قسمت هزار و دویست و سیزده)
join 👉 @niniperarin 📚
همین الان من اینجا میگم بیاین دسته جمعی نذر کنین که این ننه جواد شفا بگیره، اونوقته که شما هم نتیجه اش رو میبینین!
ننه جواد که عقب جمعیت وایساده بود اشک اومد تو چشماش و گفت: الهی خدا خیرت بده کل مریم. خدا بچه هات رو برات نگه داره. من که غیر از خیر و خوبی تو این مدت از تو چیزی ندیدم. الهی به حق همون کربلایی که رفتی هم تو و هم این جماعت از این مرض خلاصی پیدا کنن، منم همینطور…
رو کردم به جمعیت و گفتم: از این زن بایست یاد گرفت که اول شفا رو برا بقیه میخواد، سر آخر واسه خودش. بیخود نیس که گفتم اول دعا کنین واسه این زن. حتمی یه چیزی میدونم.
حلیمه از میون جمعیت، یه نگاهی به من کرد، یه پوسخندی زد و گفت: هرچی تو بگی کل مریم. ما سراپا گوشیم. بگو بایست چکار کنیم که همین الان دست به کار بشیم!
گفتم: حرف کار خیره. هرکی هرچی داره و هرچقدر میتونه بیاره بزاره وسط، یه نذری درست میکنیم محض شفای ننه جواد. ایشالا که مقبول بیوفته این بنده خدا هم از اینجا رهایی پیدا کنه.
همون مردکی که تو جمعیت بود و سوسه میومد تو کار گفت: جل الخالق! حرفایی میشنفیم تازه، که تو عمرمون نشنفته بودیم والا. مگه چندتا آدم اینجا هست؟ همه بیان تو نذر شراکت کنن و هرچی دارن بزارن وسط، بعد اون نذر رو میخوای به کی بدی؟ خودمون بدیم و خودمون هم بخوریم؟ چه کاریه؟ خب میشینیم تو حجره خودمون و هرچی داریم به نیت نذر میخوریم!
بعد هم زد زیر خنده. چندتایی هم حرفشو تصدیق کردن و سر خرشون رو تکون دادن و نیششون رو وا کردن.
گفتم: تو یکی نمیخواد از بقیه رو بخوری. برو بکپ تو همون سوراخت و مال خودتو کوفت کن. خریت که شاخ و دم نداره. وقتی میگم حالیت نیس، یعنی نیس. خیال هم میکنی عقل کلی و هی افاضات میکنی این میون. آخه مغز خر خورده، وقتی مال همه با هم قاطی میشه یعنی اونی که تو میخوری حتمی مال خودت نیس، مخلوطه با نذر همسایه ات. یعنی تو مال همسایه ات رو کوفت میکنی و اونم مال تو رو. پس نذر هر کسی جای خودش ادا میشه. والسلام. خر فهم شدی یا باز میخوای اراجیف ببافی به هم؟
یارو تا خواست باز چیزی بگه شاباجی گفت: وقت رو تلف نکنین. هرکی چیزی داره بیاره اینجا. یه دیگ میزاریم بریزه توش. وقت پخت و پز هم نداریم میخوای زود بساط رو جمع کنیم و شفا رو بگیریم. خشکه بار و مغزه جات، قند و نبات، خلاصه هرچی که میشه همینطوری مشت کرد بیارین تا یه آجیل مشکل گشا درست کنیم، زود برین به کار و زندگیتون برسین. پول هم کسی داشت بده، کل مریم خودش به نیابت از صاحب نذر همطرازش چیز میریزه رو نذری. یالا فرز برین و زود بیایین که کار داریم…
همه پر و پخش شدن. شاباجی به حلیمه گفت بره و دیگ رو جور کنه بیاره.
گفتم: شاباجی پول به چه کارمون میاد؟ من از سر قبرم جاش خشکه پیدا کنم بریزم رو نذر؟ خیال کردی اینجا بازارچه اس که جلدی بری آجیل بخری و بیای؟
یه نیش خندی زد و گفت: کل مریم، از تو بعیده. بود میریزی سر نذر، نبود هم به نیت نذری میزاری گوشه جیبت واسه روز مبادا! عزا نداره.
گفتم….
🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد…