قسمت ۱۰۵۴

🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
دسترسی به قسمت اول 👉
#مادر_شدن_عجیب_من ۱۰۵۴(قسمت هزار و پنجاه و چهار)
join 👉 @niniperarin 📚
گفت: به سلامت…
همینکه گرگ آقا رفت مشتی خانوم یه چشمش اشک شد و یکیش خون. اومد نشست تو ایوون و شروع کرد به گریه!
گفتم: چته مشتی خانوم؟ آب که ریختی پشتش، اشک ریختن دیگه واسه چیه؟ دعا کن ایشالا به خیر و سلامتی بره و برگرده. قرار نیس طوری بشه که نشستی اینطور به آبغوره گرفتن!
گفت: از وقتی مَردم مُرده، گرگ آقا شد سایه ی خونه ام. من زیر بال و پر اونو گرفتم و اون زیر بال و پر منو. کاری نداریم به خویش و قومی اینکه غیر از این حرفا خاله اش هم هستم. اگه طوریش بشه، خونه خراب میشم…
پا شدم. گفتم: نفوس بد میزنی مشتی خانوم…
پر چارقدش رو کشید به چشماش و گفت: دست خودم نیست. قرار نداره دلم. نبیشن اینطور. هارت و پورتش خیلیه اما پای کار که بیوفته نمیتونه بی من گلیمش رو از آب بیرون بکشه. اتفاقی براش بیوفته حلالت نمیکنم.
دیدم الان وقت کلنجار رفتن باهاش نیس. یکم دلداریش دادم و پا شدم رفتم عمارت.
شهربانو داشت قدم میزد کنار آلاچیق. منو که دید از دور اشاره کرد برم پیشش. تو این یکی دو روزی که ندیده بودمش رنگ و روش برگشته بود و بیشتر گوشت آورده بود.
گفت: سلام خاتون. خدا خیرت بده! نمیدونم کار تو بوده یا طبیب. من که میزارم پا حساب تو اینکه حال برزو خان خوب شده و زبونش واز. از وقتی باهاش عروسی کردم تا حالا اینقدر شیرین زبون ندیده بودمش! اصلا انگار اون آدم سابق نیست. شده یکی دیگه. اینقدر که تو این یکی دو روز قربون صدقه ام رفته و نازم رو کشیده، تو کل این مدت نکشیده بود!
شقیقه هام داغ شد خواهر از حرفاش. نمیدونم چرا داشت اینها رو به من میگفت! انگار که بو برده باشه از اینکه ما با هم سر و سری داشتیم و حالا بخواد عمدی حرص منو در بیاره.
گفتم: خوشا به سعادتت. مبارکت باشه! ربطش به من چیه خانوم؟
با تعجب نگام کرد و گفت: نمیدونم! همینطوری خواستم ازت تشکر کنم نگی بی چشم و رو بود!
گفتم: ایشالا به پا هم پیر شین…
گفت: راسیاتش کسی رو قابل اعتماد ندیدم غیر از شما. هم خودم تو وجناتت فهمیدم که میشه حرف رو بهت زد خاتون، هم رو حساب چیزایی که اون روز برزو خان گفت و حتم دارم که بیراه نبوده، دلم قرص شد!
گفتم: قربون صدقه رفتن شوورت رو گفتن که دیگه اعتماد کردن نمیخواد!
خندید. گفت: اون که فرعه. باب باز کردن صحبت بود. حرفم چیز دیگه ایه. میتونم روت حساب کنم؟
گوشام رو تیز کردم و رفتم جلوتر. گفتم: تا چی باشه حرفت…

🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد…