قسمت ۱۰۴۸

🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
دسترسی به قسمت اول 👉
#مادر_شدن_عجیب_من ۱۰۴۸(قسمت هزار و چهل و هشت)
join 👉 @niniperarin 📚
گفت: یعنی میخوای بگی با این یکی زن خان نمیشه در افتاد؟
یه مکثی کردم و گفتم: با زنش نه!
گفت: منظورت چیه؟
گفتم: هیچی. پرسیدی، جواب دادم.
یه طور عجیبی نگام کرد و گفت: منظورت اینه که کلنجار رفتن با زن خان فایده نداره، اینم نباشه یکی دیگه! مهم خود برزو خانه!
شونه بالا انداختم و گفتم: من همچین حرفی نزدم، ولی اگه خودت میخوای اینطوری فکر کنی، فکر کن. همینقدر بدون که تا وقتی ریشه تو خاکه، کنده هم جوونه میزنه!
سکوت کرد و از پنجره خیره شد تو تاریکی. صدای جیرجیرکها تیز میخورد تو گوش آدم که بینابینش یهو صدای عر یه وزغ میومد و جیرجیرشون خفه میشد و بعد از چند لحظه باز دوباره صدای جیرجیر بود که حیاط رو پر میکرد.
گفت: راست میگی خاتون. حرفت حسابه! ولی از این بابت کاری از دستمون برنمیاد، ملتفت حرفم که هستی؟ اگه بلایی سر خان بیاد…
منظور من این نبود که بایست خان رو سر به نیست کرد. اگه اینطور میشد که رازی که از گفتنش ابا داشت تا حالا رو با خود به گور میبرد و من میموندم و یه عالمه افترا و بدبینی خسرو بهم.
گفتم: بیخود حرفشو نزن خانوم. میدونی که این کار نشده، بر فرضم خیال کنیم خدای نکرده بلایی سر خان بیاد، بازم فایده نداره، آبی که نبایست رو ریخته و دیگه هم نمیشه به این مفتیا جمعش کرد. فعلا که شکم شهربانو بالا اومده و هر اتفاقی هم واسه خان بیوفته اون سر جاشه! بدتر از اون هم اینه که خان سپرده قبلا به خسرو خان که اگه بلایی سرش اومد اون زن و بچه اش رو زیر بال و پر بگیره!
سحرگل باز داغ کرد و گفت: نفهمیدم! یعنی خسرو میخواد اون توله ای که قرار بیاد و به روز سیاهش بشونه رو خودش بزرگ کنه؟ خاک عالم به سرش اگه چنین قولی به برزو خان داده باشه! خریت که شاخ و دم نداره. اینم مث ننه و آقاش کم عقله، اصلا ناف اینا رو با خریت بریدن…
گفتم: ولی هر کاری راهی داره.
اومد نزدیک و گفت: من که عقلم به جایی قد نمیده. تو بگو راهشو منم میشنفم!
گفتم: بایست دوتا کار بکنین خانوم. اول اینکه نزاری اون زنیکه توله اش رو سالم پس بندازه، دیّم اینکه کاری کنی که خان از مردی بیوفته و دیگه نتونه زنی رو حامله کنه! اونوقت دیگه زن گرفتن هم از سرش میوفته!
با چشمهای گشادش زل زد تو چشمام و گفت: شاید واسه اولی بشه یه کاری کرد، اما دومی از محالاته! نشده. فکرش رو از سرت بکن بیرون!
گفتم: واسه من که توفیری نداره خانوم، ولی همچین هم نشد نیس. اگه بخواین من راهشو بلدم!!

🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد…