قسمت ۸۱۸

🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
دسترسی به قسمت اول 👉
#مادر_شدن_عجیب_من ۸۱۸ (قسمت هشتصد و هجده )
join 👉 @niniperarin 📚
گفت: همون اتاقی که مال تو بود قبل از رفتنت به امارت بقلی…
گفتم: زیادی دل نبند خان والا! تا دیروز گریه کن میخواستی! مونده بودم جنازه ات را بگیرم که خوراک عقرب و شغال نشه، امروز مهمون دعوت میکنی و دنبال خضاب کردن ریشتی که جوون تر بشی! اونوقت اون زنک تازه رسیده را جا کردی تو اتاقی که مال من بوده؟ بچه ات هم بشه از گلین که بعید میدونم، میشه زنگوله پای تابوت. چه زود یادت رفت حرفات توی سیاه چادر…
برزو رنگ به رنگ شد و گفت: ای حناق بگیری که روزی نشد چشم تو چشمم بندازی و روزمو زهر نکنی. آدم زنده بایست زندگی کنه. اونوقتی که قرار بود بمیرم مردونه رفتم وایسادم جلو تفنگ اون پیرزن سلیطه! حالا هم وقت خوشیه بایست خوش باشیم. تو هم زیادی سخت نگیر. خوش باش که دنیا دو روزه!
بعد هم زد زیر خنده. دلم میخواست همونجا صداش خفه میشد و پس می افتاد. راهمو کشیدم که برم، گفت: راستی، اسمش شهربانوه! یادت نره. خودت هم بگو مشاطه یه دستی به گل و گوشت بکشه از این ریخت و حال در بیای. میخوام شب سنگ تموم بزاری تو مجلس زنونه!
سیگارش را آتیش کرد و رفت.
تو اتاق که رفتم دیدم یکی وایساده و داره بند میندازه به صورت گلین. رنگ و روش برگشته بود و مث دیشب نبود. پیدا بود یه طورایی خوشحاله و راضیه از وضعیت.
رفتم نشستم کنارش و گفتم: چه خبر؟ انگار رو به راهی؟ هنوز نیومده بهت ساخته!
دست زنک که داشت با همه ی زور بند مینداخت به صورتش را پس کرد. سرش را آورد جلو و یواش گفت: دیشب یه خوابی دیدم خاتون!
بعد هم به نی که گذاشته بود کنار طاقچه اشاره کرد.
رو کردم به زن و گفتم: برو یه چایی بریز برای خودت دهنت خشک شد از بس زور زدی! صدات میکنم به وقتش دوباره بیای تو.
رفت: گفتم: چه خوابی دیدی؟
گفت: خواب دیدم امروز برزو خان میخواد مراسم عروسی بپا کنه.
گفتم: خب؟
گفت: فقط تا نشستم سر سفره ی عقد دیدم آلان اومد نشست کنارم! به دلم برات شده پیداش میشه امروز…
گفتم: خیالت خوشه. من هم از این خوابها زیاد دیدم. ولی همش چپ از آب دراومد!
گفت: ولی من مطمئنم. به دلم افتاده امروز میبینمش!
پا شدم. گفتم: نمیخوام بزنم تو ذوقت. ولی چشمم آب نمیخوره…
زنک را صدا کردم اومد تو و مشغول شد.
طرفای غروب بود که همه ی مهمونها اومده بودن و برزو هم آماده شده بود دست گلین را بگیره ببره تو مجلس که…🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد…