قسمت 23

🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!

#مادر_شدن_عجیب_من (قسمت بیست و سوم)
join 👉 @niniperarin 📚
در را که زدن دلم هری ریخت. ننه فضل الله گفت زود اومدند. چادرشو انداخت رو سرش و از اتاق زد بیرون. منم دویدم تو اتاق بغلی و در وسط دوتا اتاقو پیش کردم. شربت زعفرونی که ننه فضل الله درست کرده بود را ریختم تو لیوانو استکانای چای را چیدم تو سینی. میدونی خواهر، با چهل سال سن انگاری یه شبه شدم چهارده ساله. ننه فضل الله هم مثل اینکه داره دختر شوهر میده با اون شکمش از صبح اینور و اونور میرفت و بشور و بساب میکرد و هی میگفت: فلان کار یادت نره، بیسار کار یادت نره. بچه ها را هم فرستاده بود خونه خاله ستاره که تو دست و پا نباشن. صدای باز شدن در را که شنیدم طاقت نیاوردم. اومدم دم پنجره و از پشت پرده سرک کشیدم که ببینم داماد چه شکلیه؟ منتظر شدم که از تو دالونی بیان بیرون. قلبم تالاپ تولوپ میزد، از یه طرف هول داشتم و از یه طرف قند تو دلم آب میکردن. به خودم گفتم: دیدی مریم خانوم هر چیزی یه حکمتی داره. زائر کربلا باشی و معجزه نبینی؟ حتم دارم خدیجه حلالم کرده. منم میبخشمش. به هر حال اون دنیا، سر پل صراط ، رو تو روی هم میشیم…. تو این فکر بودم که یه لحظه دیدم ننه فضل الله تک و تنها از تو دالون اومد بیرونو چادرو از سرش برداشت و دولا کرد و انداخت رو بند رخت. کسی همراهش نبود. اگه نا محرم اومده بود تو که چادرشو بر نمیداشت. گفتم نکنه زده زیرش؟ چند تا ناله و نفرین به خدیجه کردم و گفتم: نمیبخشمت. سر پل صراط، خودم جلوتو میگیرم. پرده را زدم کنار پنجره را واکردم و گفتم: کی بود ننه فضل الله؟ چرا نیومدن تو؟ همون طوری یهو رفت وسط باغچه سراغ درخت انار و گفت هیشکی خاتون، مش مصطفی بود، با حاجی کار داشت، برای نماز قضای اهل قبور…که گفتم نیست. بعد هم یه انار نارس کندو همون طوری با پوست گاز زد و گفت یهو ویار انار کردم. پنجره را بستم و پرده را کشیدم. طوری که بشنوم داد زد…هفت ماهه به دنیا اومدی؟ میان بالاخره. شب که شد اومدند. روبروی آینه سنگی که بالای گچ بری بخاری بود ایستاده بودمو نور چراغ نفتی کنار آینه، نصف صورتمو روشن کرده بود. همون طور که با دو انگشت پوست صورتمو کش میدادم که بلکه چروکاش کمتر بشه صدای شیخ و حاج رضا را از تو اتاق بغلی شنیدم.

🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد..