🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
#مادر_شدن_عجیب_من (قسمت چهارم)
join 👉 @niniperarin 📚
من هم رفتم سر گهواره بچه. بالشتک بچه را برداشتم و رومو برگردوندم. تمام بدبختی هام جلوی چشمم مجسم شد. میخواستم مثل بختک فشارش بدم و تمام. ولی دلم تاب نیاورد. نگاهی به گهواره کردم. سر سیاه زمستان بود و گهواره هم روبروی پنجره. پنجره را چهارطاق کردم و اومدم بیرون . نمی دونم در آن وقت بازویم به فرمان من بود یا نه؟ آدم گنده در آن سرما استخوان میترکاند. داخل مطبخ رفتم و خودم را مشغول کردم. عذاب وجدان داشتم اما از یک طرف هم میخواستم دست خدیجه را چند روزی هم که شده به مریضی بچه بند کنم. ناخوشی بچه آسایشش را میگرفت.خودم را به پخت و پز سرگرم کردم. نمیدانم چقدر گذشت، دیزی بار گذاشتم و برگشتم داخل اتاق. پنجره را چفت کردم که صدایی از در حیاط آمد و من هول کردم. تن و بدنم مثل کلوخ یخ کرده بود.هولکی از اتاق بیرون جستم. زمین از برفابه ها یخ زده بود. روی زمین سر خوردم و پایم شکست. از یک طرف من به تخت افتادم و از طرف دیگر بچه ناخوش شد. یک هفته بچه زبان به دهن نگرفت. سینه پهلو کرده بود. هر فریادی که می زد بند دلم پاره می شد. هر چه برایش دعا گرفتند، دوا و درمان کردند بیخود بود روز هفتم عصر مرد. اما کسی از چشم من ندید و به همه گفتم از صدای گریه اش به خودم آمدم و دودیدم و خودم را ناکار کردم. بچه مرد و خانه سیاه پوش شد. اتاق برایم تنگتر و تاریکتر از قبر بود و هر لحظه که به یاد تنگی و فشار قبر می افتادم بدنم مور مور میشد.
خوب پیدا بود، خدیجه و شوهرم هم برای بچه گریه کردند، غصه خوردند، اما من مثل این بود که روی جگرم آب خنک ریختند با خودم گفتم اقلا حسرت پسر به دلشان ماند! دو ماه از این بین گذشت، دوباره خدیجه آبستن شد. این دفعه نمی دونستم چه خاکی به سرم کنم. به همین امام زاده دوقلو قسم که از زور غصه دو ماه بیهوش و بی گوش ناخوش بستری شدم. سر نه ماه خدیجه یک پسر دیگر ترکمون زد و دوباره عزیز نازنین شد.
علی برای بچه جانش در می رفت خدا به قوم موسی دستغاله داده بود، به او هم یک پسر کاکل زری! دو روز خانه نشست و بچه قنداقی را مثل دسته هونگ جلوش گذاشته بود و تماشا می کرد. باز همان آش و همان کاسه ! خانم این دست خودم نبود نمی توانستم هوو و بچه اش را ببینم،تا اینکه یک روز…
🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد…