🔴 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
#مادر_شدن_عجیب_من (قسمت سوم)
join 👉 @niniperarin 📚
بله خدیجه سر نه ماه و نه روز و نه ساعت و نه دقیقه زایید و پسر هم زایید.پسر پسر، شد تاج سر. دهن خلق الله پر و خالی میشد و میگفتند خدیجه پسسر دار شده. انگار که تخم دو زده کرده باشد. نمی دونم خدیجه مهره مار با خودش داشت یا چیزی به خورد علی داده بود.کاش پام قلم شده بودو از محله حلاج ها نرفته بودم بیارمش و خرابش کنم روی زندگیم. خدیجه از همون اول دندونم را شمرده بود. یکی دو روزی به گوسفند کشون و عقیقه کردن برای بچه طی شد. رفت و اومدها تا ده روز پاشنه در را از جا کند. ببر و بیار زایمانش که تموم شد، اقوامش اومدند سر سلامتی و خانوم را حمام زالونش(زایمان) بردند. منم رفتم! که چو نیافته که چشم دیدن هوو نداشت. من خزیده بودم توی خزینه و لبخند میزدم به اونا و تودلم به خودم بد و بیراه میگفتم و تف و لعنت میکردم به تخم و ترکه شون. دودی راه انداخته بودن تو حمام که چشم چشمو نمیدید. زری دلاک مشت مشت اسفند میریخت رو آتیش و طایفه خدیجه هم چپ و راست انعام میگذاشتن کنار سینی اسفند. صدای ترق و توروق اسفندها میپیچید توی فضای دود گرفته حمام و بزن و برقصی بود که بیا و ببین. انگار که قوم اجنه عروسی به پا کرده اند. کابوسی بود توی بیداری. شربت نارنج میدادند و شعر میخوندند و من مثل گربه کتک خورده یک گوشه خزیده بودم و از سنگ پا صدا در می اومد و از من نه. سر بینه حمام نشسته بودم و فکر میکردم که چطور باید قاپ علی را بدزدم. بعد حمام زالون خدیجه جا پا سفت کرد و کم کم توی خونه شروع کرد به امر و نهی من. تا اینکه یک روز روبروی علی به من گفت: مریم خانم بی زحمت من دستم نمیرسد، کهنههای بچه را بشورید.
اینو که گفت من آتیشی شدم و روبروی علی هر چه از دهنم در آمد به خودش و بچه اش گفتم، به علی گفتم منو طلاق بده. صدای جیغ و شیونم محله را برداشته بود و بچه هم گریه سر داده بود و صدا به صدا نمی رسید. اما علی دستهای منو ماچ کرد و گفت: چرا اینجوری میکنی؟ میترسم خدیجه تکون بخوره و شیر اعراض دهن بچه بگذاره. خدیجه بچه را بغل کشید و برد همین که به بهانه شیر دادن به بچه رفت، علی منو توی اتاق کشید و گفت تو همین قدر بگذار بچه راه بیافته انوقت خدیجه را طلاق می دم. اما دیگه از زور خیالات، خواب و خوراک نداشتم تا اینکه خدایا توبه برای اینکه دل خدیجه را بسوزونم یه روز همین که رفت حموم و خونه خلوت شد، من رفتم سر گهواره بچه …
🔴این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد…