دختری به پدرش از سختی زندگی شکایت کرد…

#تلنگر
join👉 @niniperarin 🤔
دختری به پدرش شکایت کرد که زندگی سخت و دشواری دارد.
پدر به او گفت: با من بیا، می خواهم چیزی نشانت بدهم. بعد دختر را به آشپزخانه برد. اجاق را روشن کرد و سه ظرف آب را روی اجاق آن گذاشت تا حرارت بینند. سپس چند عدد سیب زمینی را درون اولین ظرف ریخت تا بجوشد. در ظرف دوم چند عدد تخم مرغ گذاشت و در ظرف سوم مقداری قهوه ریخت.
دقایقی بعد مرد سیب زمینی ها را در کاسه ای قرار داد، تخم مرغها را پوست کنده و در کاسه ی دیگری گذاشت و قهوه را هم در فنجانی ریخت. سپس همه را جلوی دخترش گذاشت. دختر که از این کارهای پدر خسته شده و حوصله اش سر رفته بود، پرسید: این کارها برای چیست؟ نی نی پرارین. پدر جواب داد: هر یک از این ها به ما درسی برای روبه رو شدن با مشکلات می دهند.
سیب زمینی ها ابتدا سخت و محکم بودند اما وقتی پخته شدند، نرم شدند.
تخم مرغ ها شل بودند و پس از آنکه جوش خوردند سخت شدند.
اما قهوه آب را به چیزی بهتر تبدیل کرد.
پدر ادامه داد: عزیزم تو می توانی در چگونگی برخورد با مشکلات تصمیم بگیری. می توانی بگذاری تحت تاثیر آنها ضعیف شوی، یا اینکه آنها را به چیز مفیدی تبدیل کنی. همه چیز به تو بستگی دارد.
join👉 @niniperarin 🤔